پیام امیر

به خون بهای تو خون سیاه جلاد است


Balatarin

Friday, March 12, 2010

رویا

امروز سنت شکنی کردم و بر خلاف این چند وقت گذشته که فقط پنجشنبه ها پست میذاشتم اومدم جمعه هم یه پست بزارم.

دیشب یه خواب عجیب دیدم.البته خواب عجیب که خیلی میبینم .خانودگی خواب دیدنمون حرف نداره.بابا بزرگم که تعریف میکرد میگفت چند روز قبل از اینکه شاه از ایران بره خواب دیدم یه کفن تنشه که پر از خونه.یا داداشم قبل از انتخابات خواب دید که خمینی از قبر دراومده  و ...
بعد از انتخابات هم چندتا خواب عجیب من دیدم.یه رودخونه ای بود بزرگ که یه پل خیلی بزرگی روش بود و مردم از رو پل رد میشدند(مثل تظاهراتی که توش بودیم).من بالای یه سنگ ایستاده بودم و فریاد میزدم : چند بار این پل رو خراب کردند ولی باز مردم ساختن.

ولی خواب دیشبم یه چیز دیگه بود:

طبق معمول داشتیم تو حیات مدرسه فوتبال بازی میکردیم که یوهو یه بارون خیلی خفنی مثل سیل گرفت ولی به محض اینکه قطرات بارون به زمین میخوردند بخار میشدند و زمین خیس نمیشد.از آسفالت خیابون ها بخار بلند میشد و از لای ترک خیابونها دود بلند میشد.
رفتم بالای ساخمون مدرسه و دیدم یه کوهی داره از دهانه اش بخار بلند میشه و یوهو منفجر شد. بنگ!
مواد مذاب از روی زمین همه شهر رو گرفت و آتیش از آسمون میبارید. ولی من طوریم نشد. درختها سالم مونده بودند و آتیش نمیگرفتند! ساختمون ها سالم باقی موند بودند ولی آتش از همه خیابون ها میومد و انگار داشت همه جارو میشست.

کاش حضرت یوسف در دسترس بود ببینیم تعبیر خوابمون چیه!

2 comments:

  1. متاسفم امیر جان.تعبیر خوابت جنگه.امیدوارم اشتباه کنم.

    ReplyDelete
  2. سلام امیرجون
    ببخشین این 2هفته ای جواب احوالپرسیت رو ندادم و به وبلاگتم سر نزدم.آخه رانژه خطم رو از مخابرات جمع کرده بودن(بیتربیتا).یه هویی بدون اینه که اطلاع بدن اینترنتم که تموم شد خطم رو جمع کردن.2هفته طول کشید تا 2باره وصلش کردن.
    خوابت وحشتناکه.یا جنگه یا آتشفشان کوه دماوند.

    ReplyDelete