آقای موسوی بیش از اندازه برای نسل من عزیز هستید.با اینکه هیچ گرایشی به جمهوری اسلامی و سخنان شما که بازگشت به آرمان های جمهوری اسلامی و امام راحل (!) بود نداشتیم اما نمی دانم چه چیزی مارا شیفته شما کرد. شاید صبر و متانتی که در وجودتان بود چیزی که بسیار کم دیده بودیم.شاید محبتی که در دستانتان بود وقتی که دست بانو رهنورد را میگرفتید.شاید شوقی که در چسشمانتان بود.شوقی که حتی ترور خواهرزاده تان از چشمانتان نگرفت!
امروز نقطه ی عطفی بود در رابطه ی شما و نسل جوان. رابطه ای که از عشق به میهن از طرف جوانان و آرمان های انقلابی شما درست شده بود به رابطه ی عشق به میهن از هر دو طرف تبدیل شد.روزی که همه ما خواهان آن بودیم , بریدن شما از این دیکتاتوری. چقدر از این جمله شما خوشم آمد : "باید انعطاف داشته باشیم و روی یک شکل و شمایل از حکومت تصلب پیدا نکنیم»"
روزهای قبل از انتخابات بود و من مشتاقانه در حسرت دیدار شما در ورزشگاه حیدرنیا بودم! گویا سهراب اعرابی هم آنجا بود. شخصی از میان مردم بلند شده بود و با فریادهای مشتاقانه ما جوانان از دوران جنگ خاطره تعریف میکرد. ستایش او از شما و جوانان مشتاقی که اکثریت میانه ی خوبی با جمهوری اسلامی نداشتند بیانگر قدرت شما بود قدرتی که توانسته بودید ایران را متحد کنید. نه تنها ایران بلکه ایرانیان خارج از کشور را هم سبز کردید. آنروز نیامدید اما افتخار صحبت با سعید حجاریان و بانو رهنور نصیبم شد.عکسی هم با سعید حجاریان انداختم.
آنروز ندیدمتان گذشت تا 29 آذر و در کنار کروبی عزیز. نگاهی غیر قابل توصیف. غم از دست دادن تکیه گاه و امید به پیروزی و عشقی که به مردم از چشمانتان می بارید. اشتیاق جوانانی که به سمتتان می آمدند تا نگاهی به قهرمانی که در گذشته می جستند و اکنون یافته بودند بی اندازند. فریاد های " موسوی کروبی تسلیت تسلیت" و سرمای هوا و گرمای عشق مردم به یکدیگر.و ناگهان از بلند گو صدای" یاحسین" آمد و دیگر نمیشد جلوی آن همه را گرفت. شهری که میگفتند فرشته ها از آن محافظت می کنند تا زلزله در آن رخ ندهد با جواب خس و خاشاک لرزید " میر حسین"
فاصله نگاهی که به انقلاب بین ما و شما بود با تایید شما برخواسته مردم قابل چشم پوشی بود ولی امروز شما این فاصله را به کل برداشتید! پیوستنتان به جبهه ملی مبارک!
امروز نقطه ی عطفی بود در رابطه ی شما و نسل جوان. رابطه ای که از عشق به میهن از طرف جوانان و آرمان های انقلابی شما درست شده بود به رابطه ی عشق به میهن از هر دو طرف تبدیل شد.روزی که همه ما خواهان آن بودیم , بریدن شما از این دیکتاتوری. چقدر از این جمله شما خوشم آمد : "باید انعطاف داشته باشیم و روی یک شکل و شمایل از حکومت تصلب پیدا نکنیم»"
روزهای قبل از انتخابات بود و من مشتاقانه در حسرت دیدار شما در ورزشگاه حیدرنیا بودم! گویا سهراب اعرابی هم آنجا بود. شخصی از میان مردم بلند شده بود و با فریادهای مشتاقانه ما جوانان از دوران جنگ خاطره تعریف میکرد. ستایش او از شما و جوانان مشتاقی که اکثریت میانه ی خوبی با جمهوری اسلامی نداشتند بیانگر قدرت شما بود قدرتی که توانسته بودید ایران را متحد کنید. نه تنها ایران بلکه ایرانیان خارج از کشور را هم سبز کردید. آنروز نیامدید اما افتخار صحبت با سعید حجاریان و بانو رهنور نصیبم شد.عکسی هم با سعید حجاریان انداختم.
آنروز ندیدمتان گذشت تا 29 آذر و در کنار کروبی عزیز. نگاهی غیر قابل توصیف. غم از دست دادن تکیه گاه و امید به پیروزی و عشقی که به مردم از چشمانتان می بارید. اشتیاق جوانانی که به سمتتان می آمدند تا نگاهی به قهرمانی که در گذشته می جستند و اکنون یافته بودند بی اندازند. فریاد های " موسوی کروبی تسلیت تسلیت" و سرمای هوا و گرمای عشق مردم به یکدیگر.و ناگهان از بلند گو صدای" یاحسین" آمد و دیگر نمیشد جلوی آن همه را گرفت. شهری که میگفتند فرشته ها از آن محافظت می کنند تا زلزله در آن رخ ندهد با جواب خس و خاشاک لرزید " میر حسین"
فاصله نگاهی که به انقلاب بین ما و شما بود با تایید شما برخواسته مردم قابل چشم پوشی بود ولی امروز شما این فاصله را به کل برداشتید! پیوستنتان به جبهه ملی مبارک!
No comments:
Post a Comment