پیام امیر

به خون بهای تو خون سیاه جلاد است


Balatarin

Friday, February 5, 2010

هنوز بچه ام 18 سالمه! ولی یادم وقتی 12 ساله بودم و قبل از اون هروقت کادو تولد عیدی یا چیزی هدیه می گرفتم خیلی خوشحال میشدم. هنوز هم عید نوروز عیدی میگیرم کادو تولد میگیرم ولی هدیه گرفتن از دست پدر یه مزه ی دیگه ای داره. ریش در آوردم هیکلم از بابام گنده تر شده با هم میریم فوتبال بازی میکنیم میریم استخر به قول مربوط وارد فاز جوونی شدیم. ولی امشب اومدم خونه دیدم بابام یه تیریپ اسپرت که بیست ساله ها میپوشن رو پوشیده و مامانم داره میخنده و بابام هی ژستای مختلف میگیره. کلاه موتورم دستم بود انداختمش رو مبل و گفتم به! حاجی شما و اینکارا! گناهه معصیت داره! خندید گفت مال من نیست که واسه تو خریدم پوشیدم ببینم چه شکلی میشم این رو که گفت یه ذره به سرم فشار آوردم ببینم امروز چه خبره. آخه تولدم که وسط تیرماهه. عید هم که نیست. کسی هم که نمرده تا بابام بخواد لباس بگیره و مارو از عزا در بیاره. گفتم مناسبتش چیه؟ گفت هیچی رفتم مغازه عمو ناصر (دوست بابام که من از بچگی بهش میگفتم عمو) واسه اش جنس اومده بود منم خوشم اومد واسه تو خریدم. رفتم تو حال و هوای بچگی یادمه بابام یه سال کادو تولدم یه کامیون واسم خرید که باید تیکه هاش رو خودت جمع میکردی خیلی از اون کامیونه خوشم میومد نمی دونم الان کجاست احتمالا تو انباری داره خاک میخوره . یاد کیکهای تولدم افتادم یه بار جوجه تیغی بود یه بار خرگوش یه بار میکی موس و ... . تو همون حال و هوا که رفته بودم تو بچگیام رفتم بابام رو بغل کردم و با صدای بچه گونه گفتم : مرشی پدر!اونم خندید و گفت خودت رو لوس نکن بیا اینارو بپوش ببینم بهت میاد یا نه!
منم که میدونم چی بگم خوشحال میشه گفتم : فردا میپوشم باهاش میرم مدرسه. اونم یه لبخندی زد و به مادر یه نگاهی کرد که یعنی سلیقه به این میگن! خیلی خوشحالم که رابطه من و داداشم با پدرمون مثل اکثر رابطه های پدر و پسری بی روح و خشک نیست.
واسه یه بار هم از وبلاگم استفاده خاطره نویسی کردم نه استفاده سیاسی!
امیدوارم اگه من هم پدر شدم مثل بابام آدم خوبی باشم!

1 comment:

  1. دست باباتو می‌بوسم. مامانت رو میفشارم و برای داشتن شما بهشون تبریک میگم.واسه داشتن اونهام به شما

    ReplyDelete