پیام امیر

به خون بهای تو خون سیاه جلاد است


Balatarin

Saturday, February 13, 2010

شوله زرده یا شعله زرد؟!

هرچی هست اسمش باشه.فقط میدونم که یه سال تموم باید منتظر باشم تا مامانم 28صفر بپزه! فقط هم شوله(شعله)زرد مامان! اووووووم!!! خیلی خوشمزه است هیچکس مثل مادرم نمیتونه بپزه! یادمه فقط یه بار غیر از 28 صفر درست کرد اونم وقتی بود که آپاندیسم رو عمل کرده بودم و از بیمارستان مرخص شدم ازم پرسید چی میخوای بخوری؟ گفتم قرمه سبزی گفت دکتر گفته سوپ و آش این چیزها بخوری. منم یه لبخند شیطانی زدم گفتم : شوله زرد!!!
اون موقع برای اولین بار پارتی بازی شد. و شوله زرد پخته شد. ولی شوله زردهای 28صفر یه چیز دیگه است. شب قبلش من و داداشم باید بریم انباری اجاق گازها رو برداریم دیگ ها رو برداریم بشوریم (یه ذره هم همدیگه رو خیس کنیم) اجاق ها رو وصل کنیم.همسایه ها بیان کمک بشینیم برنجها رو پاک کنیم. زعفرون که همیشه دقیقه نود باید با موتور بریم در خونه رفیق بابام ازش بگیریم بیاریم! گلاب هم حکایت مشابهی داره با این تفاوت که باید با ماشین بری بیاری
بهترین قسمتش خلال پسته و بادومه! همیشه دو برابر نیاز تهیه میشه چون دو تا موجود به اسم امیر و مهدی هستند که بهش دستبرد بزنند!
خوشبختانه دارچین و روغن همیشه هست و هیچ مشکلی برای ما در تهیه اش پیش نمیاد!
حالا باید بریم بخوابیم و منتظر باشیم تا ساعت 5 صبح مامان بیاد بیدارمون کنه!
برنج رو از خونه ببریم تو پارکینگ این رو ببر و اون رو بیار. آب رو بزارید تا جوش بیاد و ...
ساعت 12 ظهر اون موقع است که کارت تازه شروع میشه بشین. ظرف های شوله زرد رو  تزیین کن! کی حال داره ببره پخش کنه؟ جواب :  امیر همیشه در صحنه!
این آپارتمان اون آپارتمان. با همه سلام و احوال پرسی کنی و بالاخره کوچه تموم شد. حالا یکی میگه واسه فامیلها مونده! منم داد میزنم : ولشون کن بده به این مردم تو کوچه خیابون. مامان میگه : زشته پسر عمه ات عاشق شوله زرده! من میگم : زنگ میزنم بیاد ببره! مامانم میگه : لذتش به اینه که ما ببریم در خونه فک و فامیل و بالاخره مامان ما رو قانع میکنه که سوار ماشین بشیم و بریم در خونه فامیل.
ولی امسال این مراحل رخ نداد چون مهدی (داداشم) نیست! یعنی هست ولی اینجا نیست. الانه که موجود دیگر به اسم  نیروی کمکی  یا همون پسرخاله محترم مورد نیازه!
کارام الان تموم شده یاد نت افتادم دیدم شوله زرد نیست. یعنی تموم شده ؟! گفتم: مامان شوله زرد نداریم؟ مامان گفت: تو اون قابلمه یه ذره واسه ات گذاشتم منم رفتم یه ذره دارچین روش ریختم و ازش عکس انداختم تا بزارم اینجا دلتون آب بشه! (متاسفانه پسته ها رو قبلا خورده بودم و به همین دلیل یه ذره بهتون رحم کردم و روش خلال پسته نریختم)

1 comment:

  1. Donya joon abji ba dast pokhte ali mikhad barat zan begirehFebruary 14, 2010 at 1:50 PM

    vaaaaaay mordam az doori shole zard.
    amiroo dagham taze shod.
    farda mipazam axesh ro ham mindazm ro weblog hala mibini.
    oom.esmayli zaboon ghahr ghar

    ReplyDelete